ریشههای حرکت بیداری اسلامی را به حدود دو قرن قبل بازگرداندهاند. جنبشی که در ابتدا محدود به مناطق خاصّ جغرافیایی بوده، اما در طول چند دههی گذشته، دامنهی آن به سراسر دنیای اسلام (از شرق آسیا تا جنوب و غرب آفریقا) کشیده شده است. از دیدگاه بسیاری از محقّقان شیعه و سنّی، بیداری و بازگشت مجدّد به مبانی شریعت، در حقیقت انعکاسی از پایداری و ایستادگی «اسلام» در برابر جهانشمولی و سلطهطلبیِ ایدئولوژی تمدّن نوین است. بنابراین بیداری اسلامی، هم پدیدهای اثباتی و هم واکنشی است.
اما مبانی نظریِ چنین جنبشِ فراگیری را چگونه میتوان صورتبندی کرد؟ با توجه به تفاوتی که در جهانبینی و آموزههای اجتماعی میان تشیّع و تسنّن است، در این زمینه چه اشتراکات و افتراقاتی میان این دو ساحت میتوان برشمرد؟ مبانی این نظریه در میان متفکران اهلسنت چیست؟ دیدگاه امام خمینی(قدِّسسرُّه) و آیتالله العظمی خامنهای در این زمینه چیست؟ ابتکار و افق جدیدی که آیتالله خامنهای در این زمینه گشود کدام است؟ انقلاب اسلامی ایران چه جایگاه و تأثیری در هویّت تاریخی و تمدّنیِ این جریان دارد؟ در کتاب «مبانی نظری بیداری اسلامی» که به همّت آقای تقی صوفی نیارکی تألیف شده، به تفصیل میتوان پاسخ این پرسشها را دریافت.
وزن | 0.2 کیلوگرم |
---|
اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “مبانی نظری بیداری اسلامی” لغو پاسخ
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.